کییییییه
به نام آرامش دهنده قلبها
هستی مامان سلام
دیروز خونه مامانی بودیم خاله جون و عمو علیرضا بیرون بودن وقتی خاله جون عاطفه در زد شما دویدی سمت در و گفتیی... (( اااییییههه )) یعنی کیه ؟!! منو مامانی تعجب کرده بودیم که از کجا یاد داری آخه خونه خودمون که بابا مصطفی همیشه با کلید میان خیلی این واژه استفاده نمیشه اما ÷سرم یاد داره فداش بشممممممممم
تازه تو مهد کودک یک مربی دارین به اسم سحر جون که فکر کنم شما دوسش داری بعضی وقتا به منم میگی ((دهر دووووون...))
تازه گوشی موبایل و تلفن رو برمیداری حتما دکمه هاشو میزنی و بعد میگی الووووووو بعد هم انگار با کسی حرف میزنی میخندی و به زبون نینیا حرف میزنی و میخندی و راه میری...
به خاله جون میگی خاخا
به دایی جون میگی اییییا گاهی هم دادا
به من و مامانی میگی مامااااان با آهنگ بامزه
با بابایی و بابا مصطفی میگی بابااااااااا با آهنگ بامزه
به چیزای خطرناک و داغ میگی چچیییییزز
شعر عمو زنجیر باف رو میخونم بله میگی قسمت چی چی آورده رو هم بلدی
کاغذ و قلم که ببینی خط خطی میکشی البته ادامه خط خطی ها روی فرش هم گاهی میره...
صدات میکنم میگی بله
دودو چی چی بلدی
راستی امروز قدپسرم 84 سانت بود
16 دی 92