واکسن 6 ماهگی نی نی ما
به نام خدای عزیز
فندق مامان سلام
دیروز ظهر با بابا قرار گذاشتیم که بریم و واکسن ٦ ماهگی شما رو بزنیم واسه همین ساعت ١٢ بابا مصطفی اومدن اداره دنبالم و اومدیم خونه مامانی شمارو برداشتیم و رفتیم خانه بهداشت. اوناهم آخر وقت اداریشون بود و یه کم نق نق کردن که چرا این قدر دیر اومدین منم گفتم بابا من کارمندم و.. خلاصه اول قد و وزن نی نی منو گرفتن و شما شده بودین ٨کیلو ٢٢٠ گرم که خانومه گفتن ٢٢٠ گرم که وزن لباساتونه و محمد طاها خالص ٨ کیلو شده.... ماشاالله مامانی من و قدتونم ٧٢ سانتی متر بود و دور سرتون ٥/٤٤ . روی نمودار که ترسیم کرد دید وزنتون طبیعی ولی قدتون بالاتر از نمودار بود و گفت مامان باباش که قد بلند نیست پس به کی رفته نی نی که قد بلنده ؟!! و بعد پرسید فامیلاتون قد بلندن؟ منم گفتم نه زیاد ولی دایی جون علیرضا ماشاالله قدبلنده و خانومه گفت آهان خب پسر به داییش میره دیگه... بعد یکسری فرم ها بود تکمیل کرد و پرسید وقتی صداش میزنین برمیگرده؟ گفتم آره بعد همونجا صدا زد محمد طاها و شما زود روتو برگردوندی به خامنوم و خانومه گفت جانییی... نمیدونه خب پسرم دیگه مرد شده بابا تازه آواز میخونه بابا.. با ..با میگه و زرنگ شده گیگه بعد رفتیم تو اتاق واکسیناسیون و ٢ تا واکسن زدن و قطره فلج اطفال رو دادن به شما بعد هم اومدیم خونه و تو راه شما آواز وندی و از خستگی و به خاطر اون استامینوفنی که خورده بودین لالا کردین اما دیشب خوب نخوابیدین و یه کوچولو تب داشتین آخه دارین با میکروبا مبارزه میکنین پسرم آفرین پسر قوی مامان
الانم که خون مامانی هستین امیدوارم پسر خوبی باشی و مامانی و خاله جونو اذیت نکنین
راستی مامانی اداره سالن بدنسازی افتتاح کرده که ٢ روز در هفته میرم و یکم ورزش میکنم و تردمیل میرم و اینا البته باید صبح ها زود تر بیام ک بیشتر بتونم اسفاد کنم تا این اضافه وزنی که تو دوران بارداری و شیردهی پیدا کردم و کم کنم
خیلی دوست دارم پسر مامان روز به روز شیرین تر می شی برام