تولد امام زمان(عج) و جشن سیسمونی محمد طاها
به نام خالق بی همتا
سلام پسرگل مامان
چند روزی بود نتونستم بیام آخه لپ تاپ خراب بود و بعد هم اینترنت مشکل داشت حالا یک مروری می کنیم این مدت رو
مهمترین اونها نیمه شعبان یا ولادت با سعادت امام زمان (عج) بود که 15 تیر 5شنبه بود من که همیشه از خدا می خوام شما یکی از یاران خوب امام زمان (عج) باشین ان شاء الله
ای منتظران گنج نهان می آید / آرامش جان عاشقان می آید
بر بام سحر طلایه داران ظهور / گفتند که صاحب الزمان می آید
میلاد آقا امام زمان بر همگان مبارک
ما هم به همین مناسبت تصمیم گرفتیم جشن سیسمونی شمارو شب ولادت حضرت مهدی (عج) برگزار کنیم که به لطف خدا شد
مامان جون سعیده و خاله جون عاطفه و دایی جون علیرضا خیلی زحمت کشیدن و کمکمون کردن از چتد روز قبلش آخه من که تو دلم محمد طاها جون بود و نمیشد زیاد کار کنم پس زحمت ها دوش بقیه افتاد البته بابا مصطفی هم کنار ما بودن البنه شبها آحه این روزا بابایی به خاطر تولد پسرشون بیشتر سر کار هستن از 7 صبح تا 8 شب بعدش که میان خونه خیلی خسته ان و منم زیاد دلم نمیاد بهشون کار بدم اما با این حال خیلی کمک کردن
راستی از جشن بگم همه از اتاق شما تعریف کردن ومخصوصاً از ماشین شارژی و کت شلوارتون هم خیلی خوششون اومده بود کی بشه بپوشی مامان قربون صدقت بشه پسرم
دایی جون محمد حسین من دستکش کوشولوهاتو برداشته بود و میگفت وای چکوچولو ان فقط تو شست من جا می شن.... فاطمه خانم خواهر شوهر خاله جون نجمه من مکه رفته بودن و برای شما یک لباس کوچولو رو با آب زمزم تبرک کرده بودن و آورده بودن که اولین لباسی که پسرم تنش می کنه و متبرک باشه و مامان بابا مصطفی هم یک روتختی نوجوان واستون آوردن
خلاصه همه بودن عمه جون وحیده و حسام و فرناز کوچولو ، عمه جون انسیه و علی کوچولو, عمه جون عالیه, نرگس جون و یاسمین و امیر حسین کوچولو، مامان جون مامان من, خاله جونام خانم دایی جونام و...
شب هم دایی هام و باباجون من اومدن جشن
این هم چند تا از عکس ها واسه یادگاری
اون سالاد دلقک رو خاله جون عاطفه درست کردن.سالاد پیراهن ورزشی رو مامانی جون سعیده و جوجه رو هم من درست کردم ... دست همه درد نکته